نخستین بار با شعر و نام پرآوازه و بزرگِ استاد مرحوم نوذر پرنگ توسط دوست بزرگوارم ؛ سیروس فتاحی - ساقی - آشنا شدم . گرچه بسیار پیش تر از آن تصانیفی چون : تولد تولد تولدت مبارک یا غروبا که میشن روشن چراغا و ... بدون این که نام شاعر آن ها را بدانم رواج تام داشت . پس از این آشنایی تنها مجموعه شعر او ( فرصت درویشان ) در سفر و حضر بامن بود تا اینکه با معرفی مرحوم استاد بیژن ترقی راه در خلوت آن پیرِ آینه پوش بردم . سال های همصحبتی با او برایم به تعبیری گنج دیریابی بود که بقول شهریار : دیگر مگرش بخواب بینم .
غزل زیر ادای احترامی بود که در مراسم چهلم او بر سر مزارش نثار او شد .
تصویرها بدون تو غمگین و بی سرَند
یعنی بیا که آینه ها چشم بر درند
بُغضی نشسته است در اندیشه ی زمان
بی تو دقیقه های زمین گریه آورند
***
او رفته است ، رفته و مرغانِ بی پناه
پرهایشان ز حسرت و از اشک و خون تَرَند
او رفته است ، رفته و موج و گیاه و باد
در وهم سرد یک شب غمگین شناورند
روح زلال شعر به رازی بدل شده است
کافلاکیان به خاک زمین غبطه می خورند
این کوکب از سپیده دمی سعد شد پدید
خورشید و ماه نیز بر او رشک می برند
هر ذره ذره ذره ی جان گشت بی قرار
آری هنوز مستِ غزل های نوذرند ...
بعدا نوشت :
1 . مجموعه شعرهای نوذرپرنگ ـ بالاخره ـ در سال 1397 با همت انتشارات هنر موسیقی و کوشش جناب آقای مهدی ستایشگر در دسترس عموم قرار گرفت.
2 . برای دیدن نمونه زیباترین اشعار این خداوندگار شعر کلیک کنید :