دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا
با کدامین سر کند ؟ مشکل دوتا دارد حسین (ع)
استاد شهریار
ای خون اصیلت به شتک ها ز غدیران
افشانده شرف ها به بلندای دلیران
جاری شده از کرب وبلا آمده وانگاه
آمیخته با خون سیاووش در ایران
حسین منزوی
غزل عاشورا
ای منتخب از نسل امیران به امیری
خون مطلع منظومه ی زیبای نمیری
با قافله ی خشم و خروش آمده و خویش
با پرچم خون قافله سالار دلیری
از سر بگذر یکسره وز هستی و سامان
تا بی سروسامان نبرندت به اسیری
هر شام مگر فصل تو را هم بنگارند
خورشیدِ دمِ مرگ کند مشق دبیری
هر قطره ی خونت که به آفاق درآمیخت
با صبحدم آموخته خورشیدضمیری
با نام تو سردار شود هر تن بی سر (1)
وز یاد تو یابند سرعنوان شهیری
سرخورده ترین دشت به گام تو بلاخیز
وامانده ترین نفس به نام تو اثیری
شاهان مگر احرار شوند و سپس آیند
در بارگهت _ ای شهِ خوبان _ به فقیری
همراه تو سرگشته ی این راهم و هیهات !
کز _ راهیِ _ صحرای بلا دست نگیری .
1 . ابتدا بصورت : هر سر بی تن نوشته شده بود . متن پیشنهاد استاد یحیی شیدا بود. خدا رحمتش کند .