نوروز
چه بَد عیدی شد این از صد عزا بدتر ، چه بد عیدی
همانکه گفته بودم بی تو خواهد شد ، همان ! دیدی ؟
مبارکباد می گویند و می خندم به تلخواری
که باغم گشته بشقابی ، بهارم سبزه ی عیدی
نهال ریشه سوزم را چه حاصل از بهار ، آخر؟
گرفتم سبز شد در باغتان هم ، سروی و بیدی
گرفتم روز هم نو شد چه خواهد داد این نوروز ؟
به من ، یا هر زمانفرسود چون من کهنه نومیدی
به روز خویش شب می گویم و بدتر که جز با تو
توافق نیست آفاق مرا با هیچ خورشیدی ...
حسین منزوی